کد مطلب:161814 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:144

کذب و صدق شرعی
توضیح مراد آن كه: چون ناقل، خبر و قصه را از واسطه نقل كند و آن، از


دیگری تا برسد به اصل خبر و قصه، غالبا در نزد ناقل، آنچه نقل كند قطعی و جزمی نباشد چه رسد به آن كه از او می شنود؛ بلكه احتمال راست بودن و دروغ بودن هر دو در او می دهد. بلی در بعضی اخبار و قصص، یك طرف مظنون می شود ولكن به این ظن و گمان اعتنائی نیست، مگر بعضی از آن كه از راه مخصوص پیدا شود یا به درجه معینی برسد، چنان كه در محلش مذكور است. و از آن جا كه جمله ای از امور معاش بنی آدم و بسیاری از امور معاد ایشان، معلق و مربوط است به نقل ناقلین و روایت روات، لهذا در شرع مطهر میزانی برای این امر قرار داده كه تابعان شرع از روی آن رفتار كنند و آن را محكم بگیرند و از قاعده و قانون الهیه تجاوز نكنند. كه اگر تجاوز كرد، در شرع او را «كاذب» گویند. پس مراد از كذب در این جا مخالف حق و مخالف رضای خداوند قانون مقرر در شرع باشد؛ در مقابل كذب لغوی و عربی كه كلام مخالف واقع است. بلكه گاه شود كه آنچه گوید، راست باشد و ناقل خود به عیان دیده آنچه را گوید، ولكن برای نقل آن شروطی در شرع مقرر شده كه اگر آن شروط محقق نشد نبایست آن را نقل كند. و اگر نقل كرد، او را نیز «كاذب» گویند با آن كه آنچه گوید راست باشد؛ مثل آن كه اگر كسی زن خود را نسبت به زنا دهد هر چند عادل متقی راستگو باشد و خود دیده باشد، نباید آن را نقل كند مگر چهار شاهد داشته باشد كه همه دیده باشند آنچه را كه او دیده. و اگر كرد، باید بر او حد «قذف» [1] جاری كرد و در نزد خداوند از كاذبین خواهد بود. چنان كه در آیات افك در سوره نور می فرماید. لولا جاؤا علیه باربعة شهداء فاذ لم یاتوا باشهداء فاولئك عند الله هم الكاذبون. [2] .


چرا نیاوردند (یعنی: شوهران كه زنان خود را نسبت به زنا می دهند) بر آن دعوی كه كردند، چهار گواه. پس وقتی كه نیاوردند آن گواهان را، پس آن گروه در نزد خدای تعالی دروغگویانند. و در این جا تمام احكام كذب بر این گروه جاری است. و اما در غیر این مقام، پس تكلیف ناقل آن است كه نقل كند از شخصی ثقه؛ یعنی كسی كه ایشان مطمئن باشد به نقل او. و آن نشود مگر آن كه آن كس از دروغ گفتن متحزر باشد و بنایش بر راست گفتن باشد و آن سیره برای او ملكه و عادی شده و به این صفت معروف شود در نزد آنان كه او را می شناسند و با او معاشرت دارند. و نیز بسیار فراموشكار نباشد و سهو و نسیان او زیاد نباشد. و فی الجمله دانایی و بصیرت داشته است به آنچه نقل كند. و چون چنین شد، شنونده به نقل او مطمئن شود. و مدار نظام امور تمام عقلاء در همه اعصار و قرون بر نقل و اخبار چنین اشخاص است بدون ملاحظه مذهب او كه بر حق است یا بر باطل. و فرقی نیست در این مقام، میان نقل و روایت او كه به زبان كند یا در كتابی و دفتری آن را ثبت نماید. و اگر از غیر ثقه نقل كند، او نیز در حكم دروغگو است در شرع مطهر. ولكن فی الجمله فرقی با قسم اول دارد معلوم خواهد شد ان شاءالله. و دلالت كند بر این دعوی كلام معجز نظام حضرت امیرالمومنین علیه السلام در ضمن وصایا كه به فرزند خود جناب امام حسن علیه السلام كردند و آن وصایا طولانی است و آن را از برای آن جناب نوشتند و بیشتر آن را سید رضی در «نهج البلاغه» نقل كرده. و تمام آن را سید رضی الدین در «كشق المحجه» از رسایل ثقه الاسلام كلینی نقل كرده كه ایشان به سند خود روایت كرده از حضرت باقر علیه السلام. و از جمله فقرات آن این است:


و لا تحدث الا عن ثقه فتكون كذابا و الكذب ذل [3] .

و حدیث نقل مكن مگر از ثقه وگرنه (یعنی: ااگر از غیر ثقه نقل كنی) خواهی بود دروغگو و دروغگویی ذلت و خواری است (یعنی: سبب ذلت و خواری است در دنیا و آخرت یا علامت پستی فطرت و دنائت طبع آدمی است.) و قریب به این خبر است آنچه در «نهج البلاغه» مروی است از امیرالمومنین علیه السلام در طی مكتوب شریف كه به حارث همدانی نوشتند: و لا تحدث الناس بكل ما سمعت به فكفی بذلك كذبا [4] .

نقل مكن برای مردم آنچه را كه شنیدی كه همین بی مبالاتی در نقل كردن آنچه را شنیده كافی است برای دانستن آن كه او دروغگو است و گفته او دروغ است. و مؤید این دو خبر است آنچه شیخ صدوق رحمةالله در كتاب «معانی الاخبار» روایت كرد از عبدالاعلی بن اعین گفت: گفتم به حضرت صادق علیه السلام حدیثی است كه آن را مردم روایت می كنند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: حدیث گو از بنی اسرائیل (یعنی: نقل كن قصص و حكایات ایشان را) كه حرجی و منعی نیست. فرمود: آری. (یعنی این خبر راست است) گفتم: پس ما نقل كنیم از بنی اسرائیل آنچه را كه شنیدیم و بر ما نیست؟ فرمود: آیا نشنیدی كه كفایت می كند در دروغگویی مرد آن كه نقل كند آنچه را شنید [5] .

و علامه مجلسی ره در «بحار» در شرح این خبر گفته كه: دلالت می كند بر این كه سزاوار نیست نقل كلام كسی كه اطمینان به نقل او نیست الخ [6] .


و از این باب است آنچه گذشت كه مصلح، دروغگو نیست؛ چون سخنش موافق حق و رضای الهی است هر چند مخالف است با واقع.


[1] قذف يعني نسبت زنا يا لواط به زن و يا مرد مسلماني دادن و حد آن هشتاد تازيانه است كه از روي لباس بايد زده شود. رك توضيح المسائل مراجع تقليد باب حد قذف.

[2] نور، س 24، آيه 13.

[3] كشف المحجة، ص 172.

[4] نهج البلاغه، نامه 69.

[5] معاني الاخبار، صدوق، تحقيق علي اكبر غفاري، ص 158.

[6] بحارالانوار، مجلسي، ج 2، ص 160 «و يدل علي انه لا ينبغي نقل الكلام لا يوثق به».